همیشه واژه مرگ برام نامانوس و غیر باور بوده و تنها راه قبول این موضوع فکر نکردن هست ؛ یه جور خالی کردن ذهن از هر چی که بخواد یادآور این باشه که دیگه اون آدم نیست ؛ مرگ پایان زندگی نیست بلکه شروع دوباره اس این رو همه می دونن ، اما یکی از دلایل عدم قبول اون دوری از عزیزی هست که دیگه در این دنیای خاکی نیست ، دلیل کریه بودن چهره مرگ ندیدن عزیزت هست ، عزیزی که هر لحظه دلت براش پر می زنه و حالا به هر طرف نگاه می کنی تصویر اون جلوی چشمات هست اما خودش نیست ، یه حس گنگ و بد ، یه حس تلخ که هر لحظه تلخیش رو با خودش داره ؛ یه حالت خیلی بد که با گذشت زمان یاد می گیری که فقط در مقابل این نوع تلخی صبور باشه ؛ صبور یا شاید بشه گفت یه جورایی فرار از واقعیت...
دل نوشته امروز : امام علی ع فرمود : چنان برای آینده برنامه ریزی کن که گویی هرگز نمیمیری و چنان آماده مرگ باش که گویی لحظه های آخر عمر را سپری می کنی.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|